سلام زندگی

     سلام سلام نفسم            سلام سلام زندگیم           سلام سلام یکی يدونم  

سلام آرشا جونم دلبرم قربون شکل ماهت بشم  عزيزترينم قدم گذاشتنت به این دنیا رو تبریک میگم پسملم

                     تولد تولد تولدت مبارک                 مبارک مبارک تولدت مبارک

پسرم بالاخره دنیا اومدی چشم مارو روشن کردی اول از همه آرشا جونم باید بگم روز تولدت 1393/3/7 فردای مبعث رسول اکرم یکی از بزرگترین عیدای ما مسلموناست

      خدا یا شکرت از اینکه یکی از فرشته های آسمونیتو سام و سلامت به ما دادی ممنونم خدای خوبم

از روز تولدت بگم که کلی استرس کشیدم تا به دنیا اومدی همیشه به مامانم میگفتم نگرانم نباش استرس نداشته باش همکارام کنارمم همه چیز به خوبی پیش میره مامانم بهم گفت شما به همکارات تکیه کن من دست به دامن خدا میشم تا به سلامتی زایمان خوبی داشته باشی پشت در اتاق عمل برام دعای معراج و خوند و واقعا خودم به چشمم دیدم که هیچکی جز خدا به کمکم نرسید

وقتی اتاق عمل رفتم همکارامم پیشم بودن کلی خندیدیم و یکیشونم فیلم میگرفت اولش همه چیز خوب بود ولی وقتی دیدم بعد کلی فشار اوردن به شکمم ارشا دنیا نمیاد و بعد یه سکوتی اتاق و فرا گرفت احساس کردم دیگه رفتن دستگاه وکیوم و بیارن تا بچه خفه نشه و با دستگاه بیرون بکشنش من که از کمر به پایین بی حس بودم و همه چیزو متوجه میشدم به التماس افتاده بودم که با دستگاه در نیارین چون میدونم دستگاه عوارض جبران ناپذیری داره خانم دکتر هم میگفت دخترم اذیت میشی چون از کمر بی حس بودم ولی فشارایی که وارد میکنن تا بچه به دنیا بیاد زیر قفسه سینه است و همشونو حس میکردم طوریکه دیگه نفسم بند میومد خلاصه به دکترم گفتم من تحمل میکنم با دستگاه نه دوستمم که با دکتر سر عمل بود از فشاراش کم نکرد و به تلاشش ادامه داد و اینجا بود که میگم دعاهای مامانم و همه دوستام به دردم خورد و به محض اومدن دستگاه تو اتاق دوستم محبوبه که سر عملم بود گفت باز نکنین و بعدش آرشا جونم به سلامتی دنیا اومد همه همکارام گفتن چه استرسی گرفته بودن ولی علت به دنیا نیومدن پسرم چرخیدنش بر عکس همه جنینها به سمت چپ شکمم بود

آرشا جونی ساعت 15 به دنیا اومد و وقتی تو اتاقم اوردن همه با دیدنش گفتن کپی خودته الهی مامان قربونت بشم

ارشا جونم خدا رو شکر هم خیلی اروم و هم خیلی باهوشه و خلاصه این یه هفته ای که نبودم اینه که پسرم 4روزه که بود بردنش واسه تست تیروئید که بعد دیدنش دلم کباب شد و منم کلی گریه کردم واسه قطره اشک خشک شده کنار چشمش بی جنبه ام دیگه و فرداش یعنی دوشنبه 3/12 بردمش واسه چکاپ دکتر متخصص اطفال خدارو شکر همه چیز خوب و عالی بود پسرم اینقدر ماهه که شبا جز برای شیر و تعویضش بیدارم نمیکنه

                                      ایشالا پسرم از هر بلا و چشم زخمی دور باشه

                     اول از همه آرشا به همه دوستای گلم و خالهاش سلام میکنه

این عکس به محض ورود عمرم به اتاقم گرفته شده که آرشا 1 ساعتشه

این عکس زندگیم عصر تولدشه که ارشا 3:30 سن داره

اینم عکسای نفسم تو خونه خودمونه

اینم تولدت آرشا جونیم البته 1393/3/11 گرفتیم تا حال من هم بهتر بشه

آرشا عشق باباش

عکس مردونه آرشا با باباجونیش(پدرم) و دایی علیرضا کنارش و دایی آرمین کنار دایی علیرضا

دوستای گلم واسه همتون لحظه زایمانم دعا کردم امیدوارم همتون به خواستهاتون برسین

این روزام با اینکه دردای زیادی دارم و حتی خوب نمیتونم بلند بشم بشینم ولی تمام دردامو با یه لبخند نبض زندگیم فراموش میکنم

از مامانیمم ممنونم که تو این روزا و شبا همپای من بیداره هم به من و هم به آرشا جونم میرسه واقعا مادرا فرشته های بی منت هستن از خدا بهترینا رو براش آرزومندم

آرشا جونم میوه زندگیم اینقدر دوست دارم که خودمم باورم نمیشه عشق و علاقه یه همچین مرحله ای هم داشته باشه همیشه از خدا سلامتی و خوشحالی و بهترین ارزوها رو ارزومندم

پسرم یادت باشه تو همه مراحل زندگی من و بابایی کنارتیم و تنهات نمیزاریم دوست داریم فرشته آسمونیم