آرشا جونی نبض زندگیمآرشا جونی نبض زندگیم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

مامی سارا و ماهیش

چرا ماهی؟

1392/9/18 22:06
نویسنده : مامی سارا
222 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی صبحت بخیر قند عسلم بووووسسس ماچ

میدونم الان بیدار شدی و حتما داری خودتو میکشی آخیش پاشو صبح شده امروز میخام بهت بگم چرا ماهی کوچولو صدات میکنم فرشته

هفته پیش (1392/9/10) من بازم مثل همیشه رفتم بیمارستان سر کار.اونروز اتاق عمل خلوت بود وقتی عملامون تموم شد منم رفتم اتاق استراحت یکم بخابم ولی شیطونکم مگه گذاشتی بخابم تا چشام اومد گرم بشه واسه اولین بار تکون خوردی هورراااا هورا

اره عشقم دوباره یکی از بهترین لحظات زندگیمو بهم دادی عزیز دلم اونروز تکون خوردنت مثل ماهی بود که بخاد خودشو از یه جای تنگ به یه جای بزرگتر ببره همچین مثل ماهی با یه تکونی دادی بعد رفتی سمت دیگه شکمم از اونروز بابایی همش سراقت و میگیره میگه تکون نخورده گلکم ما منتظرتیم بووسسس ماچ

جوجویی از اونروز اسمت ماهی کوچولو شده اخه مامی نمیدونه دخملی یا پسمل؟ولی هر چی باشی بدون مامان بابا عاشقتن بووووسسسس ماچبغل

                                           

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

رضا
17 آذر 92 11:50
سلام عزیزم امیدوارم ماهی کوچو همیشه سلامت بمونه
شهرزاد
19 آذر 92 14:48
سلام ...من یه مامان قدیمیم و پسرم الان 1 سال و رد کرده اگه راهنمایی یا سوالی داشتید می تونم کمکتون کنم می تونید بیاید به وبلاگ پسرم که زیر اسمم هست سر بزنید خوشحال می شم بهمون سر بزنید در ضمن مامان من تو کار بافتنی و قلاب بافیه اینم سایتشه اگه دلتون خواست برای نی نی چیزی سفارش بدید سایت خوبیه چون قیمتهاش عالیه حالا دیدنش که ضرر نداره این آدرسشtakmilbaft.persianblog.ir یه زحمت دیگه هم داشتم می شه وبلاگ مامان رو به اسم تک میل بافت لینک کنید ؟
مامی سارا
پاسخ
ممنون شهرزاد جون حتما بهت سر میزنم و کمک میگیرم
مامان لي لي
19 آذر 92 15:30
سلام گلم ممنون از محبتت به من و اوايي خداروشكر هردو خوبيم.... گلم دوستان قديمي ميدونن من پست قبلي رو بعد از گذاشتن پست جديد رمز دار ميكنم مگر در موارد خاص .... انشالله اگر از اين به بعد همراه ما بودين با پست هاي بعدي همراهتونيم بعضي از پست ها رمز چهارتا صفر زيرشون نوشته شده
مامان لي لي
19 آذر 92 15:34
'تو صورت آدمها؛ که یه زمانی صمیمیت و صداقت رو روایت میکرد، روزگاری آینه ای بود به نان چشم! آینه ای که همه اونچه که باید می فهمیدی توش پیدا بود، اما حالا نمیدونم اون آینه زنگار گرفته، یا واقعأ دیگه چیزی برای فهمیدن تو دلها نیست! نمیدونم دیگه چشمها چشم نیستن، یا دلها دل نیستن!
fariba
19 آذر 92 23:33
سلام خانومی ممنون از حضورت و دعای قشنگتونانشاالله ماهی کوچولوتون بسلامتی بدنیا بیادو خدا مراقب همیشگی سارای عزیزتون باشه آمینخانومی مارو از دعای خیرتون فراموش نکنید
مامی سارا
پاسخ
ممنون از لطفت هم من هم ماهی برات بهترینها رو ارزو میکنم
آرزو
8 دی 92 23:51
چقد زود متوجه تکونش شدی من الان تو هفته 17هستم ولی تا به حال متوجه نشدم و همه هم میگن زوده. راستی سلام و منم از آشناییت خوشحالم. بارداری موفقی برات آرزو دارم
مامی سارا
پاسخ
ارزو جون نی نی فقط 2 دفعه مثل ماهی یه وول وول کوچولو کرد دیگه تکونی ازش حس نکردم میدونم زوده ولی از هفته 20 به بعد میشه تکوناشو حس کرد