زیبا ترین روز
سلام عزیز دلم
دوردونم اول میخام یه شعری که هر روز برات می خونم بهت بگم میدونم خوشت میاد چون همش عکس العمل نشون میدی تازه بابایی هم برات میخونه
پسر نازو پسر ناز پسر یه غنچه باز
فدای اون تکونات بشم که مثل هر روز چند باری دارم تجربه میکنم هنوز واضح نیست ولی دیگه حست میکنم همش میری اینور و اونور یه وقتایی هم میای یه گوشه جمع میشی شکمم یه طرفی میشه اینقدر قربون صدقت میشم که اگه بیرون می بودی می خوردمت
نانازم این چند روز وبلاگ قطع بود نتونستم مطلبمو به روز برات بزارم ولی هنوزم دیر نیست عشقم امروز 17 دی سالگرد ازدواج من و بابایه 7 سال از ازدواجمون میگذره این سالها بهترین روزا رو در کنار هم داشتیم و واسه همین هم از شما دعوت کردیم که به زندگیمون بیای و شیرینترش کنی
تولد بابایی هم دیروز بود یه جشن کوچولو 2/5نفره رو با هم گذروندیم نفس مامان سال دیگه شما هم میای و 3تایی با هم جشن میگیریم واست چند تا عکس هم میزارم تا بعدا لذت ببری
این دسته گلم بابایی برام گرفته
دوردونم خیلی دوست داریم