آرشا جونی نبض زندگیمآرشا جونی نبض زندگیم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

مامی سارا و ماهیش

چهارشنبه سوری

1392/12/27 20:13
نویسنده : مامی سارا
555 بازدید
اشتراک گذاری

                             آرشای من سلام مامانی سلام پسملی

امشب شب چهارشنبه سوریه.شبی که من هر سال آتیش میسوزوندم تا حالا به یاد ندارم که چهارشنبه سوری بگذره و من از رو اتیش نپریده باشم ولی امسال به خاطر سلامتی شما عزیزم تو خونه نشستم تا صدای این ترقه ها پسرمو اذیت نکنه از همه بدتر صدای بمباست که خیلی بلنده واسه همینم امروز سر کار نرفتم و مرخصی گرفتم چون شب خیابونا شلوغ میشه راه برگشتم سخت میشد بجاش امروز کلی کار کردم

از این چند روزی که نبودم بگم که خدایی نکرده از شما غافل نشدم ولی خیلی سرم شلوغ بود چهارشنبه هفته پیش رفتم ازمایش خون واسه تست گلوکز دادم خدا رو شکر مشکل دیابت نداریم مامانی ولی یکم هموگلوبین و هماتوکریتم از حداقل کمتر بود و این یعنی کم خونی بابایی هم زود دست بکار شد و باز رژیم جیگر و دل و عدس و گوشت و اسفناج و ... شروع کرد

جمعه هم چهلم شوهر خالم بود برف و بارون حسابی هم میومد که باعث شد دیر به مراسم برسیم ولی نا امید نشدیم و با وجود تموم شدن مراسم با بابایی رفتیم سر خاکشون روحش شاد

یکشنبه هم با مامانیم رفتیم مطب خانوم دکتر حقی واسه چکاپ ماهانمون قرصای فیفولم 2تا در شب کرد تا کم خونی بر طرف بشه و بعد صدای قلبتو گوش کردیم این دفعه اولی بود که مامانم صدای قلب گل پسرو میشنید خیلی خوشحال بود بعد بهم گفت وقتی صدای قلبتو شنید تو دلش گفته منم قلبم واسه شما میزنه آرشا جونیم

عسلیم میدونم چرخیدی چون چون جهت لگدات به سمت پهلوم شده تازه بزرگم شدی چون لگدات قویتر شده عشقم بووووسس

عسیسم اتاقت هر روز کاملتر میشه خیلی خوشگل شده برات استیکر باب اسفنجی هم گرفتم و چسبوندم خیلی خوشگله هر روز جای لباساتو عوض میکنم چون همش داره به تعدادشون اضافه میشه با اینکه تصمیم دارم لباس زیادی برات نخرم و بزارم همراه با سایزت بخرم ولی نمیتونم جلوی مغازه های نینی فروشی مقاومت کنم

دختر خالمم برای شما بلوز و 2تا شلوار گرفته میبینی نفسم همه دوست دارن

دیروز با مامانیم رفتیم واستون کلی خرید کردیم از همه مهمتر پرده اتاقتم گرفتم از حسودی واسه اتاق خواب خودمم پرده جدید گرفتم امروزم خودم با هزار عشق علاقه برات دوختم خیلی خوشگلن

مامانی دیگه همه چیز برات مهیاست راستی دکتر هم بهم گفت که 2/27 زایمان میکنم دیگه داره به اخراش میرسه هم خوشحالم هم نگران اخه تاریخ 3/8 برام تاریخ زده بود و وقتی ازش خواستم 93/3/3 شما رو به دنیا بیاره بهم گفت شما تا اون موقه دنیا اومدی و تاریخ 2/27 بهم داد راستش هنوزم تو شوکم هم خوشحالم هم استرس دارم

میدونم که داری واسه مامان دعا میکنی اینو بدون خیلی دوست داریم و همیشه مراقبتیم عاشقتم آرشا جونیم

دوستای خوبم تو اولین فرصت از اتاق آرشا جونم عکس میزارم همتونو دوست دارم و پیشاپیش سال نو رو به همه تبریک میگم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامی دلسا
28 اسفند 92 9:23
سلام خانومی . خوب کاری کردی که چهارشنبه سوری نرفتی بیرون... منم پارسال بخاطر دلسا کوچولو که تو دلم بود همین کارو کردم. عزیز من عکسای دلسام رو تو آتلیه ای گرفتم که از طرف بیمارستان پاستور اومد و توی اتاق عمل ازم فیلمبرداری کرد راستش اسمش یادم نیست نگاه میکنم و بهت میگم خانومی
مامی سارا
پاسخ
ممنون عزیزم منم تو بیمارستان پاستور بودم و دیدم موقع سزارین فیلم میگیرن
مامان نی نی
28 اسفند 92 9:53
سلام عزیزم سال نو توام مبارک باشه البته پیشاپیش ایشاله به سلامتی ارشام جونو به دنیا بیاری عزیزم مواظب خودت باش
مامی سارا
پاسخ
چشم خواهر جون مراقبم
نیلوفر
28 اسفند 92 11:07
آفریننننننننننن به این مامان با ملاحظه که تو این سر و صدا مونده خونه. خیلی این روزها به فکر سلامتیت باش خانمی. سال خوبی داشته باشید. یه سال قشنگ و پر برکت و دوست داشتنی
مامی سارا
پاسخ
ممنونم نیلو جونی امیدوارم واسه شما هم سال خوبی باشه
topolooooo
29 اسفند 92 12:51
azizam sal no shoma ham mobarak omidvaram ke sale khobi bashe vase to ba omadane gol pesaret
مامی سارا
پاسخ
مرسی همچنین واسه شما دوست عزیز