دلتنگی
عزیزم این روزا دلتنگتم دوست دارم زود اون تاریخی که قرار به دنیا بیای برسه من ببینمت میدونم صدای منو بابایی و میشنوی اخه همش باهات صحبت میکنیم با اینکه دیگه تکون خوردنتو حس نکردم ولی متوجه میشم شیطونی و به حرفامون گوش میدی اخه هر وقت باهات صحبت میکنیم میای جلو شکمم وقتی دست میزنم میبینم سفت شده ولی بقیه وقتها شل تره میدونم میری عقب نفسی داره به بابایی حسودیم میشه اخه واسه بابایی زود عکس العمل نشون میدی میای جلو خودتو سفت میکنی عاشق همین دوردونه بازی هاتم قند عسلم ازت میخام حالا که پیش خدایی واسه همه مامانهایی منتظر نی نیشون دعا کنی که زودی بیان پیش مامانشون
نفسم اندازه بزرگی خود خدا دوست داریم
( مامان سارا و بابا رضا )